اینو همه میدونن ، یعنی اونایی که هم نمی دونن بدونن که این نوشته ها همه ی زندگی منه . به خدا قسم که این نوشته ها دروغ نیستن ، زبون بعضی وقتها دروغ میگه اما این حرف دله . فکر می کنی که جــــــــــــــــــــووونم ؛ مگه توقع داری تو ازمن تا کی !!! ولـــــــــــی میدونی که شیرم ؛ که حتی جووونش هم خطرناکـــــــــــــه !!! آره راست میگی خسته ام ؛ ولی یه آدم خسته که هدف داره ، دست خالی جلو میره ،تنها به عشق هرکی که طرفداره ، من مال دوسال بعدم ، بیخود توقع داره از تو قلـــــــــــــــبـم !!! میدونم که نمی تونی بفهمی که چند تا پیــرهن بیشتر از تو پــــــــــــاره کردم ؛ وبلاگ نویسا همه دچار دردن از نظام آباد بگیر تــــــا شمال لندن !!! ولی مـــــا مال اون دوره ایم که وبلاگــــای ایرانــــو مچاله کردم ، آره منم یه مغز در رفته که نوشته هاشو هدر کرده برگشته !!! یه وبلاگ نویس در به در خسته که زبونش تلخ ولی قلبش بر عکسه !!! یه پدر جانباز و مــــــادر خسته ، آخرش هم نفهمیدیم که ما برای کجاییم !!! توی این سن آخـر دنیاییم . وقتی که زریبافان ها هفت تیر کشن حق بده که ان قدر پیر بشم !!! فکر نکن که دست میکشم انقدر نوشته میدم حتی اگه با زری محشور بشم ، شروع نوشته هامو از کِـــی بگم ، از شیفت صبح یا شیفت شب . هیچ منتی نیست ، دوستون داشتم که هی مینوشتم و هی پاک میکردم ، منو درک کنو ، یِـــکم نوشته هامو بفهم . آره منم یه مغز در رفته که نوشته هاشو هدر کرده برگشته !!! یه وبلاگ نویس در به در خسته که زبونش تلخ ولی قلبش بر عکسه !!! هر کی به ما رسید سری خواست عکس بگیر با ما ، زدن و بردن نوشته هامونو ، ولی هیچ وقت نمی خورن به فاکتورمونو . یادمون رفته پاک خودمونو ؛ هر کدوم از خاطره هام یه قصه ان ، ضربه زدن همه آدما به پدرم ، به حسم ، به اسمم . نه کسی تنهایمو دید ، نه غصمو ؛ ولی بازم میخوام برم یه جایی که نشه دید . گوش هام از همه جواب نَـــــــــــه شنیده ، چشمام دیگه هرچی که تَشه دیده . هی داد زدیم کسی نشنیده ، روزام میگذرن و میاد یه روز بده دیگه !!! بسه دیگه حرفتو پس بگیرش ؛ آره حقتو پس بگیرش . آره منم یه مغز در رفته که نوشته هاشو هدر کرده برگشته !!! یه وبلاگ نویس در به در خسته که زبونش تلخ ولی قلبش بر عکسه !!!
» به امیدی که با امامان محشور شویم نه با یزیدیان «
نویسنده: 
